پیشفرضهای ذهنی که از کودکی با آنها بزرگ شده ایم و از پدر و مادر یا دوست و معلم و استاد، در ذهن خود تثبیت کرده ایم، میتواند تاثیر منفی در پذیرش باورهای فطری و توحیدی بگذارد.
در کتاب ثمرات حیات ص ۸۵ از علامه طباطبایی نقل شده است:
چقدر خداوند مهربان است؛ خودش در آخر حدیث قرب نوافل میفرماید: ما تردّدتُ فی شیء أنا فاعلُه کتردّدی فی موت مؤمنٍ یکرهُ المَوت و أنا أکره مَسائته؛ من در هیچ چیزی که میخواستم به جای آورم متردد نشدم به اندازه تردّدم در مرگ مومنی که اراده داشتم او را بمیرانم، او مرگ را ناگوار میدانست، و من آزار و اذیت او را ناگوار میداشتم...
تعدد واسطه در نجاسات
اگر شیئی به وسیله عین نجس، نجس شد، به آن متنجس اول میگویند. مثلا اگر لباس، آلوده به بول شود، این لباس را متنجس اول میگویند. این متنجس قطعا نجس است و باید آب کشیده شود.
حال اگر عین نجس(بول) از لباس، ازاله شد، آیا این لباس(متنجس اول) در برخورد با اشیاء دیگر، نجس کننده است یا نه؟ مثلا اگر دست خیس ما به این لباس(که عین نجسش برطرف شده) بخورد یا این لباس خیس باشد و دست ما به آن بخورد، آیا دست ما نجس میشود یا خیر؟
به عبارت دیگر، هر شیئی(لباس، زمین، بدن و..) که متنجس باشد ولی عین نجس در آن نباشد، آیا در برخورد با اشیاء دیگر، نجس کننده است یا نه؟
بنابراین اگر مثلا دست خیس ما به هر شیئی بخورد که عین نجس در آن نیست، آیا دست ما نجس میشود یا نه؟
علامه طباطبایی: روز گذشته وقت نماز صبح، [در مکاشفه] استاد مرحوم آقای قاضی را دیدم. وقت رفتن به من فرمود: «هرکس به جایی رسیده، از یَد یا أیدی رسیده است.»
پس از آن به نظرم رسید که شاید منظور، آیه شریفه «واذکُر عبادَنا ابراهیمَ و اسحاقَ و یعقوبَ اُولی الاَیدی و الاَبصار» باشد. منظور آیه شریفه، این است که ایشان صاحب گذشت و عبرت بوده اند.
از جمله فرمایشاتی که همه ما را امیدوار میکند، این فرمایش علامه حسن زاده آملی میباشد که نشان میدهد همه ما چیزکی چشیده ایم:
«همه کسانى که قدم در مسیر نهادهاند، ابتدا چیزى چشیدهاند تا آنکه در پى سلوک و رسیدن به همهی آن برآمدهاند، پس همه مجذوبند.
طالب هر پیشه و هر مطلبى
حق چشاند اولِ بارش لبى
در قبال فکر و حدس، سلوک و جذبه قرار دارد، و جذبه همانند حدس میباشد».
مصباح الانس، ترجمه و شرح استاد ناییجى؛ ج۲؛ ص۱۴۳۱
ارادت آیت الله خامنه ای به تعالیم حِکمی و عرفانی شاعرانی چون فردوسی، سعدی، حافظ و مولوی برای همه روشن است.
ایشان در سخنان اخیرشان، به شرح دیوان حافظ توسط علامه طباطبایی و آیت الله سعادت پرور با عنوان «جمال آفتاب» نیز اشاره میکنند.
نکته زیبا اینست که ایشان بار دیگر، اشعار مولوی را یکسره عرفان و اسلام ناب و معرفت خالص توحیدی معرفی میکنند؛ که یادآور جمله سابق ایشان درباره مثنوی است: و هو اصول اصول اصول الدین.
بیانات ایشان در ادامه میآید.
چرا خداوند در بعضی از آیات قرآن، ما را به سمت خودش دعوت نمیکند بلکه به بهشتش دعوت میکند و از جهنمش میترساند؟
علامه طباطبایی: «توجه به بهشت و نعمتهایش و عذاب آخرت، بنده را از توجه به او -سبحانه- باز می دارد ...خداوند متعال با آنکه مطلوبش نیست که به غیر او -سبحانه- توجه شود، اما در قرآن شریف بندگان را به بهشت دعوت میکند و از عذاب جهنم میترساند؛ زیرا
قال امیرالمومنین علیه السلام: فَضلُ فِکرٍ و تَفَهُّمٍ أنجَعُ مِن فَضلِ تکرارٍ و دِراسَةٍ
بسیار اندیشیدن و فهمیدن، سودمندتر است از تکرار بسیار و درس گرفتن.
غرر الحکم و درر الکلم
علامه طباطبایی: اگر کسی واقعا از روی صدق و صفا، قدم در راه خدا نهد و از صمیم دل، هدایت خود را از او طلب نماید، موفق به هدایت خواهد شد...
ثمرات حیات، ص ۱۲۶
آیت الله سید محمد محسن حسینی طهرانی: بعضی از افراد بی جهت مردم را به مشقّت و زحمت می اندازند، (میگویند) آقا روزه ات اشکال دارد! نماز اشکال دارد! وضو اشکال دارد! وسواس ایجاد میکنند، کار مردم را زیاد می کنند.
یک نفر از دوستان، از جراحان بسیار معروف، ایشان به مرحوم آقا(علامه طهرانی) گفتند: آقا من گاهی از اوقات در روز یک عمل وقتی می کنم هشت ساعت طول می کشد! می گفت: وقتی که می آمدم در منزل، به سختی می توانم بلند شوم. نمازم را چه کار کنم؟
علامه طباطبایی: راه اصلاح نفس، گاهی به طریقی است که علمای اخلاق یادآور شده اند؛ یعنی دشمنی و خصومت پیشه کردن با نفس و در صدد اصلاح آن برآمدن. این راه، استقلال دادن به نفس و جنگیدن با او میباشد.
گاهی به طریق دیگر است؛ به این صورت که نفس را از استقلال بیندازیم و اصلاحش را به مالکش (حق سبحانه) واگذار نماییم. این طریق بهتر از طریقه اول است.
ثمرات حیات، ص ۱۴۸
پن: توضیح مفصل علامه طباطبایی در این موضوع، در تفسیر المیزان ذیل آیه ۱۵۶ سوره بقره آمده است.
تلمیذ(آیتاللهسعادتپرور): آیا غیر شیعه به کمالات معنوی میرسد؟
استاد(علامه طباطبایی): غیر از شیعه نیز ممکن است به کمالات معنوی برسد، البته اگر در تشخیص اینکه راهنما فلان کس است یا دیگری [آنطور که شیعه میگوید]، عناد نداشته باشد. این شخص در اینکه باید پیشوایی داشته باشد، شک نداشته است؛ اما اشتباه در مصداق نموده است. وقت مرگ، این شبهه برای وی حل می شود و میفهمد در مصداق، اشتباه داشته است.
ثمرات حیات، ص ۱۵۵