حرف حساب و انصاف
بسم الله الرحمن الرحیم
آنچه در ادامه می آید، حرف حسابی است از مرحوم ملا محسن فیض کاشانی در رساله ی الانصاف، خطاب به کسانی که چسبیده اند به علوم رسمی و حصولی، و علم عاشقی و ایمان و تهذیب و مراقبه را از یاد برده اند:
« همانا این قوم گمان کرده اند که بعضى از علوم دینیّه هست که در قرآن و حدیث یافت نمى شود و از کتب فلاسفه یا متصوّفه مى توان دانست، از پى آن باید رفت. مسکینان نمى دانند که خلل و قصور نه از جهت حدیث و قرآن است، بلکه خلل در فهم و قصور در درجه ایمان ایشان است.
قال اللَّهُ سُبحانه: «وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِینَ»، إلى غیر ذلک مِمّا فی مَعناه.
و هرگاه خلل و قصور در فهم و ایمان ایشان باشد، مطالعه کتب فلاسفه و متصوّفه نیز سودى نخواهد داد، چرا که آن را نیز کما هو حَقُّه نخواهند فهمید.
گر جهان را پر دُرِ مکنون کنم / روزىِ تو چون نباشد چون کنم؟
اى کوته آستینان تا کى دراز دستى؟
باید بدانند که اگر به آسمان رفته اند، زیاده از قدر حوصله و درجه ایمان خویش نمى توانند فهمید، اگر توانند به تقویت ایمان، حوصله را وسیعتر گردانند، شاید به بالاتر توانند رسید لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ، و إلّا هر چند در این قسم مطالب بیشتر خوض کنند، گمراهتر گردند مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ. نَعُوذُ باللَّه من الضَّلالِ بَعدَ الْهُدى!
نکته ها چون تیغ فولاد است تیز / چون ندارى تو سپر واپس گریز
پیش این فولاد بى اسپر میا / کز بریدن تیغ را نبوَد حیا
قال مولانا الباقر علیه السلام: «إنَّ اللَّهَ الْحَلیم الْعَلیم، إِنَّما غَضَبُهُ عَلى مَنْ لَمْ یَقْبَلْ مِنْهُ رِضاه، وَ إِنَّما یَمْنَعُ مَنْ لَمْ یَقْبَلْ مِنْهُ عَطا[ءَ]هُ، وَ إِنَّما یُضِلُّ مَنْ لَمْ یَقْبَلْ مِنْهُ هُداهُ».
هرچه هست از قامتِ ناسازِ بى اندام ماست / ورنه تشریف تو بر بالاى کس کوتاه نیست
اى برادر، سعى کن تا ایمان و یقینت از راه زهد و تقوا قوى تر گردد تا علم و حکمتت بیفزاید، «وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ» و الّا زیاده سرى مکن و پا از گلیم خویش بیشتر مکش،
«رَحِمَ اللَّهُ امْرَئً عَرَفَ قَدْرَهُ وَ لَمْ یَتَعَدَّ طَوْرَهُ»،
چو مستعدّ نظر نیستى وصال مجوى / که جام جم نکند سود وقت بىبصرى
رحمت ایزدى بر آن کس باد / که عنان در کف جنون ننهد
قدر خود را بداند و هرگز / قدم از حدّ خود برون ننهد »
یا حق
فقیه الفلاسفه و فیلسوف الفقهاء، فحش علمایی است!
کلماتی هستند که چه بسا عده ای آنها را خوب می پندارند و با آنها برخی علما را می ستایند و از بد بودن آن عبارات مطلع نیستند. یکی از آن القاب که برخی علما را با آن می ستایند " فقیه الفلاسفه و فیلسوف الفقهاء" است. در حالی که این عنوان فحش علمایی و آخوندی است چون "فقیه الفلاسفه" یعنی اینکه وی در بین فقها، فقیه نیست بلکه در بین فلاسفه، فقیه است و "فیلسوف الفقها" یعنی در بین فلاسفه، فیلسوف نیست بلکه در بین فقها، فیلسوف است. این تعبیر، فحش علمایی است.
منبع: دروس اسفار علامه حسن زاده آملی ( نقل به مضمون)