تازیانه عاشقانه حضرت ولی عصر(عج) خطاب به شیعیان
سبب فراق عاشق از معشوق...
و تازیانه عاشقانه حضرت ولی عصر(عج) خطاب به شیعیان...
🔸حتما مطالعه کنید ⬇️
علی بن مهزیار که عاشق ملاقات حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بود، بیست سفر را به عشق ملاقات حضرت به حج رفت که شاید سختی یک سفرِ آن زمان، از صد سفر امروز ما بیشتر باشد.
در سفر آخر، به خیمه ای که حضرت در آنجا تشریف داشت، راهنمایی اش کردند و وارد شد. کف خیمه از رمل پوشیده بود و حضرت بر تشکچه ای نشسته بودند و با انگشت سبابه به رمل اشاره میکردند.
بعد از سلام و جواب، ابن مهزیار در دلش شکایتِ عاشقانه داشت که در اینهمه سال، به او جفا شده و چرا زودتر حضرت را ندیده.
حضرت با یک جمله عاشقانه، تمام بافته های خیالی او را در هم ریخت:
کُنّا نتوقّعک لیلا و نهارا؛ فما الذی أبطأ بک علینا...؟ ما شبانه روز منتظر تو بودیم...، چه چیز آمدن تو را اینقدر به تاخیر انداخت؟
او پاسخ داد: یا سیّدی، لم أجِد من یدلّنی الی الآن: تاکنون کسی را نیافتم که مرا به نزد شما راهنمایی کند.
حضرت در پاسخ، با تازیانه عشق، سبب فراق را خطاب به تمام شیعیان مدّعی همچون حقیر بیان نمود که جا دارد مدتها بر احوال خویش بگرییم:
لم تجد احدا یدلّک؟! ثم نکث بإصبعه فی الارض، ثم قال لا! و لکنّکم کثّرتم الاموال، و تجبّرتم علی ضعفاء المومنین، و قطعتم الرّحم الذی بینکم، فأیّ عذر لکم الآن؟!
کسی را نیافتی که تو را نزد من راهنمایی کند؟! سپس انگشتانش را روی زمین کشید. سپس فرمود: نه؛ اینچنین مگو! سبب جدایی بین ما و شما اینست که: شما در فکر فزونی اموال و محبت دنیا گرفتارید، و فقرا و ضعفای مومنین را کوچک پنداشتید و ملاحظه ایمانشان را نکردید و آنها را به تحیر انداختید، و قطع رحم کردید و وظایف عاطفی که نسبت به خانواده و اقوام و دوستان خود دارید را انجام ندادید...، پس الآن چه عذری دارید؟!
وقتی ابن مهزیار این جملات را شنید، صدای گریه اش بلند شد و میگفت:
التوبه التوبه سیدی...
الاقاله الاقاله یا مولای...
حضرت نیز در پاسخ با بزرگواری فرمود:
لا بأس علیک؛ اشکالی ندارد...
(با استفاده از برخی بیانات استاد جعفر ناصری)
ر- ص