اخراج حب دنیا و حب نفس از قلب در اشعار جناب حافظ شیرازی
گاهی اوقات مشکلات دنیوی زندگی و بلاها و مصیبت ها و آزارها و تهمت ها و تکبرها و بی انصافی ها و تحقیرها و امثال آن - مخصوصا از طرف دوستان و نزدیکان و کسانی که انسان نوعی دلبستگی به آنها دارد - چنان بر انسان فشار می آورد که سالک مبتدی در قلبش نوعی اعتراض و عدم تسلیم نسبت به مقدرات احساس میکند. این از کمال جهل به صفات کمالیه خداوند از قبیل جمال و رحمت بی منتها و جود و علم و قدرت خداوند است. گویا خداوند علم یا قدرت ندارد که این مشکلات را از ما برطرف کند و یا جود و بخشش به انتها رسیده است و یا افعال خداوند جمیل نیست و یا رحمت خداوند کمتر از رحمت دیگران به ماست و ارحم الراحمین، کس دیگری است!
طبق بیان امام راحل رضوان الله تعالی علیه، تمام این مشکلات و اذیت ها برای خروج حب دنیا و نیز حب نفس از قلب انسان است، و اگر ایندو از قلب ما خارج شد، زنجیرهای تعلقات به خود و دیگران پاره شده و سلوک الی الله آغاز میشود. و در اینجاست که میفهمیم خداوند چقدر جمیل و رحیم و جواد و عالم و قادر است که با این مشکلات و بلاها ما را از زندان تعلقات نفسانی و دلبستگی های دنیوی به دنیا و دنیائیان آزاد کرده و سلوک به سمت او را فراهم کرده است. (هر بلایی کز تو آید رحمتی است)
بعد از اینکه از لحاظ علمی این مطلب (فایده دلکندن از دنیا و نفس و نیز رحیم و جمیل بودن خداوند) برایمان ثابت گشت، باید با تلقین و تکرار اذکار مربوطه و ریاضات و یاد مرگ و افول دنیا و بی ارزشی آن، این مطلب را از "عقل" به "قلب" برسانیم تا "علم" ما تبدیل به "ایمان" شود.
جهت آرامش در مقابل بلاها و آزارها، راهکاری مختلفی در زمینه یقین علمی و یقین ایمانی وجود دارد که در جای خود باید بیان گردد، اما از جمله راهکارهای موثر، تذکار و تکرار بی ارزشی و افول دنیا و نیز هیچ و پوچ بودن نفسانیت است. به این منظور، مداومت بر قرائت آیات و روایات و مناجات های مربوط به افول دنیا و نیز هیچ بودن انسان، ما را به مرتبه ایمان میرساند. همچنین اشعار عارفان بزرگ نیز به منزله تفسیر انفسی کتاب الهی است و تاثیری به سزا در این زمینه دارد. به همین منظور در ادامه بعضی از ابیات عارف گرانقدر جناب حافظ شیرازی گرد آمده است که روزگاری آنها را در دیوان حافظ گشته و استخراج کردم. امیدوارم تکرار و توجه مکرر به آنها، برای خروج حب دنیا و نفس از قلوب غافله و قاسیه (و در راس آنها بنده حقیر) موثر افتد.
توجه: برای متوجه شدن کامل ابیات جناب حافظ، میتوانید از کتاب شرح ده جلدی علامه طباطبایی بر دیوان حافظ استفاده کنید. (به نام جمال آفتاب و آفتاب هر نظر)
مرتبط: فایده تحمل مشکلات و بلایا و آزارها (+ضرورت جهاد با حب نفس)
مرتبط: آیت الله جوادی: آدم باید خیلی عوامانه بیندیشد که خیال کند این دنیا محل راحتی است
گزیده ابیات جناب حافظ شیرازی در زمینه دل کندن از حب دنیا و حب نفس
غم گیتی چو از پایم درآورد
بجز ساغر نباشد دستگیرم
***********
غم زمانه که هیچش کران نمی بینم
دواش جز می چون ارغوان نمی بینم
***********
گر من از سرزنش مدعیان اندیشم
شیوه رندی و مستی نرود از پیشم
***********
با ما بسی کمان ملامت کشیده اند
تا کار خود ز ابروی جانان کشیده ایم
***********
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
جامه کس سیه و دلق خود ارزق نکنیم
گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید
گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم
حافظ ار خصم خطا گفت، نگیریم بر او
ور به حق گفت، جدل با سخن حق نکنیم
***********
طهارت ار نه به خون جگر کند عاشق
به قول مفتی عشقش درست نیست نماز
ز مشکلات طریقت عنان متاب ای دل
که مرد راه نیندیشد از نشیب و فراز
***********
شراب تلخ میخواهم که مرد افکن بود زورش
که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
سماط دهر دون پرور، ندارد شهد آسایش
مذاق حرص و آز ای دل، بشوی از تلخ و از شورش
***********
هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک
گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک
***********
ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش
باید برون کشید از این ورطه رخت خویش
خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد
بگذر ز عهد سست و سخنهای سخت خویش
***********
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش
با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام
نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش
گوش کن پند ای پسر از بهر دنیا غم مخور
گفتمت چون در حدیثی گر توانی دار گوش
***********
طرّه شاهد دنیا همه مکر است و فریب
عارفان بر سر این رشته نجویند نزاع
***********
بکش جفای رقیبان مدام و دل خوش دار
که سهل باشد اگر یار مهربان داری
***********
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
***********
گر تیغ بارد در کوی آن ماه
گردن نهادیم الحکم لله
***********
عاشق چه نالی گر وصل خواهی
خون بایدت خورد در گاه و بیگاه
***********
جهان و کار جهان جمله هیچ در هیچ است
هزار بار من این نکته کرده ام تحقیق
***********
پدید آمد رسوم بی وفایی
نماند از کس نشان آشنایی
کسی کو فاضل است امروز در دهر
نمی بیند ز غم یک دم رهایی
خرد در گوش هوشم دوش میگفت
برو صبری بکن در بی نوایی
***********
بشنو این نکته که خود را زغم آزاده کنی
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی
خاطرت کی رقم فیض پذیرد هیهات
مگر از نقش پراکنده ورق ساده کنی
کار خود گر به خدا بازگذاری حافظ
ای بسا عیش که با بخت خداده کنی
***********
زمانه هیچ نبخشد که باز نستاند
مجو ز سفله مروّت که شیئه لا شیء
نوشته اند بر ایوان جنت الماوی
که هرکه عشوه دنیا خرید وای به وی
***********
بیار باده و بازم رهان ز رنجوری
که هم به باده توان کرد دفع مخموری
***********
ساقی به مژدگانی عیش از درم درآی
تا یک دم از دلم غم دنیا به در بری
یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است؟
ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری
حافظ غبار فقر و قناعت ز رخ مشوی
کین خاک بهتر از عمل کیمیاگری
***********
به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند
چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی
به روز واقعه غم با شراب باید گفت
که اعتماد به کس نیست در چنین زمنی
***********
دوام عیش و تنعم نه شیوه عشق است
اگر معاشر مایی بنوش نیش غمی
***********
جهان پیر رعنا را مروت در جبلّت نیست
ز مهر او چه میخواهی در او همت چه می بندی
در این بازار اگر سودی است با درویش خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
***********
درونها تیره شد باشد که از غیب
چراغی برکند خلوت نشینی
نمی بینم نشاط عیش در کس
نه درمان دلی نه درد دینی
***********
دعاگوی غریبان جهانم
و ادعوا بالتواتر و التوالی
منال ای دل که در زنجیر زلفش
همه جمعیت است آشفته حالی
تو می باید که باشی ورنه سهل است
زیان جانی و نقصان مالی
***********
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی
چشم آسایش که دارد زین سپهر گرم رو
ساقیا جامی بیاور تا برآسایم دمی
زیرکی را گفتم این احوال بین، خندید و گفت
صعب کاری، بوالعجب دردی، پریشان عالمی
در طریق عشقبازی امن و آسایش خطاست
ریش باد آن دل که با درد تو جوید مرهمی
اهل کام آرزو را سوی رندان راه نیست
رهرویی باید جهان سوزی نه خامی بی غمی
آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست
عالمی از نو بباید ساخت وزنو آدمی
***********
در بحر مایی و منی افتاده ام بیار
می تا خلاص بخشدم از مایی و منی
***********
بیا که وضع جهان را چنانکه می بینم
گر امتحان بکنی می خوری و غم نخوری
***********
عمر بگذشت به بی حاصلی و بوالهوسی
ای پسر جام می ام ده که به پیری برسی
چه شکرهاست در این شهر که قانع شده اند
شاهبازان طریقت به مقام مگسی
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
وه که بس بیخبر از غلغل بانگ جرسی
با دل خون شده چون نافه خوشش باید بود
هرکه مشهور جهان گشت به مشکین نفسی
***********
نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف
گر شب و روز در این قصه ی باطل باشی
***********
نوش کن جام شراب یک منی
تا بدان بیخ غم از دل برکنی
دل گشاده دار چون جام شراب
سرگرفته چند چون خم و دنی
چون ز جام بیخودی رطلی کشی
کم زنی از خویشتن لاف منی
خاک سان شو در قدم، نه همچو ابر
جمله رنگ آمیزی و تر دامنی
***********
ملول از همرهان بودن طریق کاردانی نیست
بکش دشواری منزل به یاد عهد آسانی
گشاد کار مشتاقان در آن ابروی دلبند است
خدا را یک نفس با ما گره بگشا ز پیشانی
***********
طریق کام جستن چیست ترک کام خود گفتن
کلاه سروری این است گر این ترک بردوزی
یا حق
- ۹۳/۰۶/۲۲
مطلب خوبی بود استفاده بردم
این کتاب جمال افتاب که شرح غزل های حافظ است اشتباه نکنم مولفش آیت الله سعادت پرور باشد
و این کتاب رو از کجا میشه تهیه کرد انتشارات ش رو میدانید لطف کنید بگید