وصف و خاطراتی از علامه حسن زاده آملی در بیان شاگرد ایشان استاد زمانی قمشه ای
... خاطره دیگری که درباره الهی قمشهای نقل میفرمودند و همچنین حضرت استاد جوادی آملی(مدظله العالی) نیز بیان میکردند حالات جذبه مرحوم الهی بود که مردم هم دیده و گفته بودند حضرت آقای الهی قمشهای چون پیوسته به آسمان مینگرد و جذب خالق آفرینش است سرانجام ماشین به او میزند و اتفاقا در مشهد مقدس ماشین به او زده و او بیهوش گردیده وقتی چشم میگشاید خود را در ماشین میبیند که به سمت بیمارستان میبرند، دستور میدهد اولاً او را به سمت مدرسه نواب ببرند و ثانیاً راننده را آزاد کنند. او در مدرسه نواب به دوستان اهل علم میگوید بالای سر من صد مرتبه بگویید «یا جابر العظم الکسیر» بعد او را به تهران منتقل میکنند. حضرت استاد جوادی(مدظله) میفرمود به عیادت استاد رفتیم استخوانهای دست و شانه او شکسته و بسته بود هنگامی که فشار درد او را بیطاقت میکرد صدا میزد برادر زاده او که کودکی خردسال بود میآمد، حضرت الهی دستور میداد «غزل قرآنیه» را بخوان آن کودک، مؤدب می ایستاد و غزل استاد را چنین میخواند...
مهمترین نکات از سخنان استاد زمانی قمشه ای در وصف علامه حسن زاده آملی را در ادامه مشاهده می کنید. متن کامل این سخنان در پایگاه مجمع عالی حکمت اسلامی موجود است.
--------------------------------------------------------------------
فعالیت های علمی علامه
* درس های حضرت استاد دو دسته بود، دستهای در طول هفته تا چهارنشبه برگزار میشد و دسته دیگر در مطلق تعطیلی یعنی پنجشنبه، جمعه، اعیاد، وفیات تعطیلات نوروز و حتی روز نوروز. البته روز شهادت حضرت ابی عبدالله الحسین(علیهالسلام) و حضرت محمد(ص) را تعطیل میفرمود. و در غیر این دو روز پیوسته تدریس داشت. ایشان معتقد بود و پیوسته میفرمود تعطیلی برای طلبه نباید مفهوم داشته باشد.
* این کتاب (دروس معرفة الوقت و القبله) از امهات کتابها در قبلهشناسی است و از مبانی هندسی همچون اکرثاوذوسیوس، تحریر اقلیدس، مثلثات سینوسها، تانژانتها و... بهره گرفته است. در پایان این کتاب اختراعی عجیب و شگفتآور از ابتکارات علامه شعرانی را به چاپ رسانده و نوشته است: «ان استاذنا العلامة ذالفنون قد اخترع بقریحة الطیارة صحیفة مکرمة لتعیین قبله البلاد، لم یسبقه احد من مهرة ارباب الازیاج والارصاد، ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء و هی هذه»1 شایان ذکر است این صحیفه مکرمه که از اختراعات علامه شعرانی است بسی پیچیده و مرموز است، نگارنده در کنگره علامه شعرانی که توسط مؤسسه فرهنگ و اندیشه به مدیریت حضرت حجت الاسلام والمسلمین رشاد برگزار گردید به لطف و تفضل الهی برای اولینبار توانست پرده از رمز آن بردارد و بیش از پنجاه صفحه درباره آن توضیح دهد، چرا که هیچ یک از شاگردان مرحوم علامه شعرانی چیزی در شرح آن به نگارش نیاورده بودند و گویا طلسمی بود که رمز آن گشوده نمیشد، علامه شعرانی آنچه از هندسه، ریاضی، جغرافیا، دانش فضا و اسطرلاب در قبلهشناسی میدانست به گونهای اعجازآور در این صفحه جا داده بود و جز با احاطه به دانشهای یادشده به اضافه مبانی ساخت و طراحی و مهندسی اسطرلاب ورود به آن امکانپذیر نبود، و از باب نمونه قبله پکن و توکیو را استخراج نمودم.
* در اواخر سالهای تحصیل خدمت حضرت استاد سؤالی از خدمتش داشتم پس از پاسخ اشک در چشمان مبارکش حلقه زد و فرمود: آقاجان دعوتنامههایی از اروپا و آمریکا برایم آوردند که به دانشگاههای آنجا بروم اما با خود گفتم یک عمری در حوزههای امام صادق(علیهالسلام) بوده و از برکت آنها بهرهمند شدیم بهتر است در خدمت آنها باشم، بعد افزود من چقدر در این حوزه فلکیات، ریاضیات، هندسه گفتم و هم اینک این دانشها در حال انقراض است و کسی تدریس نمیکند. استاد هنوز در حال گریه بود که با خود عهد بستم آنچه را از استاد آموختم به دیگران انتقال دهم و تاکنون نیز بر این عهد ماندهام به ویژه که دیگر استاد علامه حضرت آیت الله جوادی آملی بارها فرمود فلانی مواظب باش این دانشها منقرض نشود، اُکَر در هندسه استدلالی ریاضی، هیأت و نجوم، قبلهشناسی و.. این ناچیز بر خود واجب شمردم گوش به فرمان استادانم باشم و در کنار فقه و فلسفه و عرفان، دانش فضا و سایر رشتههای وابسته به آن همچون ریاضی، مثلثات، هندسه استدلالی و سایر آموختههایم را منتقل نمایم سپس به حضرت استاد حسنزاده عرض کردم برخی افراد پیوسته در مباحثه درسهای شما میباشند و درسهای شما را تشریفاتی حاضر نمیشوند. باری دعای این مرد دلسوخته و دانشپرور سبب شد تاکنون چهار جلد تألیف در هیأت و نجوم و تعداد زیادی CD و DVD به حوزههای دینی و شاگردان کلاس عرضه کنم و توفیق یافتم اسطرلاب را تدریس نمایم و حتی طراحی، مهندسی و ساخت آن را به شاگردان آموزش دهم بلکه مرهمی باشد بر دل استادان سوخته دلم به برکت محمد و آله (علیهم السلام)
* دیگر این که تاکنون قبله و محراب دهها مسجد را در سرتاسر ایران تنظیم کردم ...راهکار حقیر در تنظیم و توجیه قبله عبارت است از: 1. عرض بلد؛ 2. انحراف از جهت مبدأ؛ 3. استفاده از رابطه فیثاغورث که در هندسه استدلالی کتابهای خواجه نصیرالدین، اکرثاوذوسیوس، از آن به شکل عروس نام میبرند (و از طریق جبر خطی به شکل مأمونی مشهور گردیده است) و با راهکار «وایت» عبارت است از: A2+B2=C2 این طریق قبلهشناسی که با کمک خورشید صورت میپذیرد از سایر راههای قبلهشناسی دقیقتر و در طول سال قابل استفاده است.
اساتید علامه
* معظم له عنایت داشت سلسله استادان و مشایخ خویش را درفن عرفان و حکمت به مرحوم حکیم صهبا، متأله و عارف نامی آقامحمدرضا قمشهای(ره) برساند. آقامحمدرضا قمشهای(ره) سلسلهاش به آقامحمد بیدآبادی حکیم عارف و مرجع عالیقدر جهان شیعه میرسد. عنایت حضرت استاد به ذکر سلسله استادان به خاطر هوشیاری ذاتی بود که مبادا در فردای روزگار صوفیان نااهل و یا فیلسوفنماهای فرومایه او را از خود قلمداد کنند و از عالم عرفان و معرفت بربایند. به هر روی، سلسله مشایخ او بنابر آنچه در جلسات درسی بر زبان میراند و این ناچیز در کتاب مصباح الانس یادداشت میکردم، عبارتند از حضرت آیات:
ـ آقاشیخ محمد تقی آملی، آقا میرزا هاشم اشکوری، آقامحمدرضا قمشهای
ـ آقا میرزا احمد آشتیانی، آقا میرزا هاشم اشکوری، آقامحمدرضا قمشهای
ـ آقا فاضل تونی، آقا میرزا هاشم اشکوری، آقامحمدرضا قمشهای
ـ آقا میرزا ابوالحسن رفیعی، آقا میرزا هاشم اشکوری، آقامحمدرضا قمشهای
ـ آقا میرزا ابوالحسن شعرانی، میرزا محمدطاهر تنکابنی، آقامحمدرضا قمشهای
ـ آقا میرزا مهدی الهی قمشهای، میرزا محمدطاهر تنکابنی، آقامحمدرضا قمشهای
ـ علامه طباطبایی، سیدحسین بادکوبهای، میرزاهاشم اشکوری، آقامحمدرضا قمشهای.
تاثیر گذاری علامه بر متون فلسفی و عرفانی و بر دیگران
* این ناچیز پیوسته این جمله را در زبان داشتم که درس و سخن معظم له فولاد سخت و خشن را نرم میکند و هر قلبی را همراه خود میگرداند، و واقعا چنانچه جنبه قابلی و روحی روانی کسی آماده بود در فاعلیت نفس استاد هیچ کاستی نبود: «انزل من السماء ماءً فسالت اودیةً بقدرها» ...چنان که استاد پیوسته به این شعر ترنم داشت: بــرد آب زین بحر فیروزهای / به اندازه هستی خویش هر کوزهای
راهکارهای علامه در تربیت شاگردان
* روزی در درس تمهید القواعد یکی از اصحاب درس با زبانی پرگله عرض کرد حضرت استاد چرا ما نمیرسیم و آدم نمیشویم و نشدیم؟ استاد در جواب او خطاب به همه اصحاب بحث فرمود: شما دست بیعت به من بدهید و آنچه میگویم به عمل آورید، اگر نرسیدید آن وقت گله کنید. نگارنده سرم را به زیر انداختم و زیر چشمی دوستان را مینگریستم، دیدم آنها هم سر به زیر انداخته و زیرچشمی بقیه را مینگرند، حتی آن کس که سؤال مزبور را از استاد پرسید، او هم سرش به زیر بود و دست بیعت نداد. چون فی الجمله میدانستیم ریاضتهای استاد بسی سخت و جانکاه است، او بارها میفرمود با گفتن حلوا که دهان انسان شیرین نمیشود، باید پا به پای استاد و زیر نظر او راه رفت و سیر و سلوک داشت تا به جایی برسد. البته استاد معظم اگر به قول خودشان «نفس مستعدّهای» مییافت در تربیت او از هیچ کوششی دریغ نمیداشت.
* از راه سیر و سلوک بوده که جناب الهی تبریزی خدمت فارابی (با احضار روح او) موسیقی کبیر را آموخته و پس از خواندن، تألیفی در این زمینه داشته است. لیکن حضرت استاد فرمود من آن کتاب موسیقی که تألیف کرده بودم را محو کردم مبادا به دست نااهلان بیفتد.
* خاطره دیگری که درباره الهی قمشهای نقل میفرمودند و همچنین حضرت استاد جوادی آملی(مدظله العالی) نیز بیان میکردند حالات جذبه مرحوم الهی بود که مردم هم دیده و گفته بودند حضرت آقای الهی قمشهای چون پیوسته به آسمان مینگرد و جذب خالق آفرینش است سرانجام ماشین به او میزند و اتفاقا در مشهد مقدس ماشین به او زده و او بیهوش گردیده وقتی چشم میگشاید خود را در ماشین میبیند که به سمت بیمارستان میبرند، دستور میدهد اولاً او را به سمت مدرسه نواب ببرند و ثانیاً راننده را آزاد کنند. او در مدرسه نواب به دوستان اهل علم میگوید بالای سر من صد مرتبه بگویید «یا جابر العظم الکسیر» بعد او را به تهران منتقل میکنند. حضرت استاد جوادی(مدظله) میفرمود به عیادت استاد رفتیم استخوانهای دست و شانه او شکسته و بسته بود هنگامی که فشار درد او را بیطاقت میکرد صدا میزد برادر زاده او که کودکی خردسال بود میآمد، حضرت الهی دستور میداد «غزل قرآنیه» را بخوان آن کودک، مؤدب می ایستاد و غزل استاد را چنین میخواند:
چه خوش است
یک شب بکشی هوا را / به خلوص خواهی ز خدا، خدا را
به حضور خوانی ورقی ز قرآن / فکنی در آتش کتب ریا را
شود آن که گاهی بدهند راهی / به حضور شاهی چو من گدا را
فـلکا شکستی دل عاشقان را / زچه روی بستی کمر جفا را
تا آخر اشعار، وقتی غزل به پایان میرسید گویا استاد در خلسه رفته و مسکنی به او تزریق کرده بودند و تا مدتی درد را فراموش میکرد.
* حضرت
استاد حسنزاده پیوسته از روحیات عرفانی و جذبات ربانی آقای الهی قمشهای سخن بر
زبان میراند و میفرمود در 13 یا 14 سالی که خدمت این مرد بزرگ زانوی خوشهچینی
بر زمین میزدم، دو نوبت نمط العارفین اشارات را تلمذ کردم و حضرت الهی همه را با
حال جذبه و گریه تدریس میفرمود. حضرتش در هر جلسهای وارد میشد سخن را از همه میربود
و به سمت و سوی قرآن تفسیر و حدیث و عرفان میکشاند و نمیگذاشت آن جلسه به حرفهای
معمولی بیهوده و یا غیبت کشیده شود.
برنامه های تبلیغی
* تا آنجا که حضرت استاد (مدظله) میفرمود: پیوسته برنامة تبلیغی به ویژه در شهر آمل داشته است، حتی بعد از انقلاب معظمله از جانب حضرت امام خمینی(ره) به امامت جمعه آمل منصوب گردید، و رنجهای فراوان برد به ویژه که وسایل لازم برای مسافرت نداشت و گاهی گفته میشد ایشان با ماشینهای بارکش و یا تانکرهای نفت مسافرت میکنند، انسانی که بیماری قلبی دارد به خاطر تبلیغ دین و تصلّب ایشان در ولایت به این رنجها تن میدهد.
* حضرت امام حوزههای دینی را نیز از تحجّر نجات داد و انقلابی در دانشها و فنون عقلی و عرفانی پدید آورد، ما قبل از انقلاب در خانهای درب بسته شروع به آموزش تمهید القواعد ابن ترکه نمودیم. حضرت استاد حسنزاده(مدظله) میفرمود: مواظب باشید بیگانه داخل خانه نشود. چنان که حضرت علامه جوادی(مدظله) نیز میفرمود: ما معاد اسفار را پنهانی خدمت حضرت علامه طباطبایی تتلمذ نمودیم و حضرت علامه میفرمود: معاد اسفار هنوز مرزوق حوزههای دینی نشده است، اما با ظهور امام(ره) و انقلاب فرهنگی او، هم تمهید القواعد به عرصه حوزهها برگشت و هم حضرت علامه جوادی برای نخستین بار رسما معاد اسفار را تدریس فرمود و شگفتا که چه معارف عرشی از این کتاب پیرامون فهم آیات قرآن به دست آمد و دیدگاه انسان را در معاد، مبدأ و معراج حضرت ختمی مآب به افقی جدید باز میکند.
ویژگی های علمی، اخلاقی، اجتماعی
* این خاطره را به کرات نقل میکرد و تأسف میخورد، میفرمود روزی خدمت علامه شعرانی بودیم و آثار گرفتگی، اندوه و غصه در چهره ایشان مشاهده کردیم. حضرتش فرمود میدانید چه اتفاق سنگینی رخ داد؟ یک هواپیما پر از کتابهای خطی ارزشمند و از منابع اصیل که سرمایه هزاران دانشمند مسلمان در علوم و فنون مختلف بود از این مملکت خارج شد، سپس علامه شعرانی افزود صدمه و ستمی که این پدر و پسر (رضاخان و محمدرضا پهلوی) به اسلام و مسلمین وارد کردند، بنی امیه، شمر و خولی وارد نساختند، چرا باید کتابهای ارزشمند و نتایج سودمند هزاران دانشمند مسلمان و نتایج فکری آنان به کتابخانهها و موزههای اجانب و کفار سرازیر شود. اینجانب تا آنجا که توانست بسیاری از کتابهای سودمند و منابع دست اول و اصیل علوم و فنون مختلف که از ممالک اسلامی در کتابخانه و یا موزههای بزرگ غرب گرد آمده است را در جلد سوم و چهارم هیأت و نجوم اسلامی به نگارش درآورد.
چند خاطره
* بعد از سالهای 50 ش، شبی بعد از نماز مغرب و عشا که از حرم حضرت معصومه(علیهاالسلام) خارج شدم حضرت آقای الهی قمشهای را زیارت کردم، پس از احوال پرسی عرض کردم به حجرة ما تشریف بیاورید، فرمود قرار است به حجرة آقای موسوی در مدرسه سعادت بروم اگر میدانید مرا راهنمایی کنید، با هم به راه افتادیم در اثناء راه پرسیدند چه میخوانید، اشاره به رسائل کردم فرمود: «آیا قطع قطّاع حجت است؟» عرض کردم برای خودش که به نحو مسلّم حجت است، معظّم له سخن را به دست گرفت و تا رسیدن به حجره نامبرده توضیح داد، آقای موسوی بسیار خرسند گردید او در مدرسه سعادت با جناب فیاضی هم حجره بود و به محض ورود حضرت الهی چند لحظه نگذشت که حضرت استاد علامه جوادی تشریف آوردند، سخن آقای الهی در این وقت به ماجرای قیام یحیی بن زید در طبرستان رسیده بود. پس از ادای احترام حضرت استاد جوادی، دیری نگذشت که حضرت استاد حسنزاده تشریف آوردند، اینجا بود که به طور کلی صحنه دگرگون شد، زیرا حضرتش زانو زد که پای حضرت الهی را ببوسد، بنده که به شگفتی افتادم این اندازه احترام و ادب یک شاگرد نسبت به استاد؟! واقعاً تعجّب آور بود، جناب آقای حسنزاده به عنوان استاد جامع و ذوالفنون حوزه زانوی ادب زده که پای استادش را ببوسد، سپس اصرار ورزید که باید به منزل تشریف بیاورید، حضرت الهی هم اصرار به ماندن در حجره داشت ولی بالاخره به هر طوری بود استاد را راضی نمود که به منزل بروند، نکته قابل ملاحظه پاسداشت مقام استاد بود. حضرت الهی قمشهای در تهران وفات یافت و جنازهاش را به قم منتقل کردند که یکی از دوستان این خبر را به ما رسانید، در همان لحظه که بعد از ظهر گرمی بود فوراً به صحن آمدیم و پس از چند دقیقه حضرت آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری(ره) فرزند بروند حضرت آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره) برای نماز تشریف آوردند و پس از نماز جنازه را به وادی السلام انتقال دادند، چیزی نگذشته بود که این خبر به حضرت علامه طباطبایی، حضرت استاد جوادی آملی و حضرت استاد حسنزاده آملی رسیده و تشریف آوردند، حضرت علامه در تمام وقت مراسم دفن را بالای قبر ناظر به درون قبر نشستند و دعا میخواندند و این دو بزرگوار دیگر به احترام جناب علامه طباطبایی بالای قبر ایستادند، وقتی ملقّن تلقین میداد گفت یا مهدی بن، کسی نام پدر ایشان را نمیدانست که فوراً حاج آقا حسنزاده فرمود: بن ابوالحسن، اما وقتی کفن را از چهره حضرت الهی کنار زدند اینجانب یک درخشندگی و زیبایی خاصی در صورت الهی میدیدم که از زمان حیاتش بسی زیباتر بود، و به یاد جمله زیبای فرشتگان افتادم که به مؤمنان واقعی میگویند: «نم نومة العروس»، نزدیک غروب بود که مراسم تدفین تمام شد، صبح فردای آن روز با چند نفر طلبة قمشهای درب منزل استاد رفتیم، وقتی چهره حضرت استاد حسنزاده را مشاهده کردیم و آثار غم و اندوه و زردی چهره و چشمان فروهشته او را دیدیم، عرض کردیم برای جلسه ترحیم چه کنیم؟ حضرت استاد جمله عجیبی فرمود، واقعاً شگفتانگیز، فرمود بنده در شب گذشته سه نوبت به زیارت تربت استاد رفتم، در مرتبة اول مقداری نشستم و به منزل برگشتم، دلم آرام نگرفت، مرتبه دوم به وادی السلام برگشتم به سر تربت استاد، بعد از مدتی باز به منزل آمدم، دلم تسلّی نیافت، برای سوّمین بار به تربت شریف استاد برگشتم مدتی ماندم وقتی برگشتم صبح شده بود و الآن هم نمیدانم چه کنم. در تمام مدت مراسم ترحیم جناب علامه طباطبایی حضور داشتند نیز حضرات جوادی و حسنزاده(مدظلّهما). نکته چشمگیر برای ما لطافت روح حضرت استاد حسنزاده و شدت ادب و فنای معظمله در استادشان الهی قمشهای است، زیرا کمتر شنیدیم کسی برای بهترین عزیزانش یک شب تا صبح سه نوبت به زیارت عزیزش در حال تردّد باشد.
* خاطرة طی الارض: حضرت علامه حسنزاده(زید عزّه العالی) به کرات میفرمود: استاد ارجمند ما حضرت الهی قمشهای از استاد خویش آقا میرزا محمد طاهر تنکابنی چنین نقل میفرمود: «آقا محمد رضا(ره) با این که شاگردان چیرهدستی در حکمت و عرفان تربیت کرده بود گویا مرحوم تنکابنی را جهت طی الارض و همسفری مناسبتر دیده و به او پیشنهاد زیارت حضرت معصومه(علیهاالسلام) در قم را کرده است، میرزا محمد طاهر به دلیل آن که در آن شب مهمان داشته بر همراهی عذر میآورد، عارف قمشهای میفرماید: انشاءالله تا آن ساعت به تهران باز خواهیم گشت و شما به پذیرایی میهمانان خواهید رسید، پس از آن که مرحوم تنکابنی اظهار رضایت میکند، ناگهان از مدرسه صدر تهران خود را مقابل مدرسه فیضیه قم میبینید و به اتفاق استاد به زیارت معصومه(علیهاالسلام) مشرف شده و سپس از همانجا باز طی الارض به تهران بر میگردند. مرحوم الهی قمشهای نیز فرموده است: «طی الارض داشتن دو نفر برای من ثابت است، یکی مرحوم آقا محمد رضا و دیگری شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی.»* خاطرة خوشی را از آقا محمد رضا و شاگرد کامل او میرزا هاشم اشکوری پیرامون «اعیان ثابته» در کلمه «عُقلت» به ضم عین و کسر قاف و یا «غفلت» به ضم غین و کسر قاف اختلاف شد بین استاد و شاگرد و قرار بر این شد که هر کدام زودتر از دنیا رفت دیگری را از حقیقت مطلع سازند، اما استاد زودتر به رحمت الهی وارد شد و به شاگرد حقیقت را رساند، این خاطره را استاد در چاپ جدید تمهید القواعد نیز قلمی فرموده است.
* روز یکشنبه 2/11/73 ش، تلفن به صدا درآمد و دانشمند بزرگ دانشنامه جهان اسلام که سالهاست با ایشان آشنا هستم و احیاناً مقالاتی نیز جهت آن دانشنامه به نگاشتهام، یعنی جناب حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ حسن طاری از من خواست از حضرت علامه استاد حسنزاده(مد ظله) وقت بگیرم که به اتفاق جناب مهندس ما شاءالله علی احیائی که از شاخصترین دانشمندان دانش فلک به ویژه در قبلهشناسی و ساعتهای آفتابی و چندین اثر علمی دیگر است از تهران به قم بیایند و حضرت استاد را زیارت کنند. روز دوشنبه 3/11/73 ش، صبح ساعت 8 به منزل استاد زنگ زدم و وقت گرفتم، ایشان فرمود: منزل متعلّق به ایشان است، پاسخ استاد را به تهران انتقال دادم، و صبح روز چهارشنبه 5/1/73 به خدمت استاد رسیدیم، جلسة گرم و با صفا از ساعت 9:30 صبح شروع شد، مهندسی علی احیائی پرسید: وجود مبارک سالم است؟ استاد در حالی که از درد قلب مینالید و ناراحت بود فرمود: البته که وجود سالم وجود دارد سپس افزود: برخی از شمشیرهای هندی به قدری تند و تیز است که در حالی که در غلاف است غلاف را میشکافد، جانهای برخی انسانها نیز چنین است، نفوس سالم، بدن را به جنب و جوش میآورد، سپس متمسک به مثال ماه و پوساندن کتان و شعر مطول شدند که: لا تعجبوا من بلی غلالتّه / قد زُّر ازراره علی القمرر. بعد فرمودند من تألیفاتی که از شما (احیائی) به دستم رسیده در قفسهای جدا نگهداری میکنم. استاد سپس سه کتاب بسیار مهم از کتابخانه شخصی خویش بیرون آورد و به ما نشان داد، یکی تحریر خواجه طوسی بر مجسطی بود که داستان خرید این کتاب را در سالهای تحصیلی در تهران که قبل از سال 1342 ش بود بازگو کرد و فرمود به کتابفروشی شمس رفتم، او مشتری من بود، گفت من این کتاب را خریدهام، گفتم چند؟ گفت: شصت(60) تومان خریدهام و ده(10) تومان هم برای خودم میخواهم، من به جیب خودم مراجعه کردم و دیدم پنج ریال پول دارم، کتاب را خریدم و به رسم امانت به قفسة دیگری منتقل کردم و فوراً به مدرسه مروی برگشتم و از دوستان (به طنز و شوخی) گدایی را شروع کردم، یک تومان، پانزده ریال و ... تا آن مبلغ را جمع کردم و کتاب را گرفتم. کتاب دوم، کتابی است خطی که به قول حضرت استاد، دست خواجه نصیر الدین طوسی آن را لمس کرده یعنی «تحریر مجسطی» یا «خلاصه مجسطی» تألیف محیی الدین مغربی معاصر خواجه که در زمان حیات خواجه به نگارش آمده بود، در صفحه اول پس از نام مؤلف (محی الدین مغربی) که با خط قرمز نگاشته شده بود مغربی نسبت به خواجه کلمة «اطال الله بقاه» نوشته شده بود، به گفته استاد(مد ظله) جلد این کتاب از پوست حمار ساخته شده که دارای استحکام زیاد باشد. کتاب سوم که نیز خطی بود نسخهای است از شرح زیج ایلخانی (شاهی) از بیرجندی که با خط خوب و به ویژه حاشیهای داشت که زیبایی خط نستعلیق در آن به حدّ اعجاز رسیده بود. پس از زیارت کتابهای یاد شده جناب آقای طارمی سوالی از کتاب شفای بو علی سینا کرد که مراد از اراضی محترقه یا احجار محترقه چیست؟ استاد فرمود: میتواند مواد آتشزا باشد. سپس سخن از حوزههای علمیه به میان آمد، حضرت استاد بسیار ناراحت بود از این که حوزهها از این گونه علوم میگردد و شاگردان این دانشها دلباختگی لازم نسبت به آنها را ندارند، مظاهر طبیعت، تجملات و ... آنها را از علم جدا ساخته و میسازد به قدری جلسه زود سپری شد که مهندسی احیایی گفت من باور نکردم که بیش از دو ساعت است که در خدمت معظمله میباشیم بلکه به گمانم یک ربع ساعت میباشد. در وقت خداحافظی جناب مهندس احیایی با استاد معانقه کرد و به شدت گریست، او به گونهای استاد را در بغل گرفته بود و میگریست که مایة شگفتی بود.
مطالب زیبایی دارید
ممنون که سر می زنید