کتاب "رد بر ارسطو" از هشام بن حکم؛ و پاسخ آیت الله جوادی
علامه مجلسی در مورد "هشام بن حکم" مینویسد: « اصحاب، در کتب او، کتاب رد بر اصحاب طبایع را برشمردند و هم کتاب رد بر ارسطو را در توحید. » (1)
یکی از اشکالاتی که به فلسفه شده است، این است که «هشام بن حکم» که از شاگردان دو قرآن ناطق؛ امام صادق و امام کاظم علیهما السلام می باشد، کتابی در "رد بر ارسطو" نوشته است و از آنجا که هشام جزء شاگردان نزدیک به امام بوده است، پس لابدّ نظر او همان نظر امام است و امام صادق و امام کاظم علیهما السلام نیز با فلسفه مخالف بوده اند! بر فرض بپذیریم که رد هشام بر ارسطو، مساوی با رد بر فلسفه اسلامی می باشد؛ و نیز بر فرض بپذیریم که رد هشام بر اصل فلسفه بوده است نه نقدی بر بعضی نظریات فلسفی – که در میان خود فلاسفه نیز امری رایج است -؛ و نیز بر فرض بپذیریم که رد برهانی بر فلسفه، خود، تایید فلسفه نیست،
اگر از این اشکالات صرف نظر کنیم، پاسخی که در ادامه از آیت الله جوادی آملی می آید، قابل تأمل است.
آیت الله جوادی آملی در دیدار اخیری که با اعضای مجمع عالی حکمت اسلامی داشته اند، در گوشه ای از سخنانشان به این اشکال اشاره کرده و از آن پاسخ می دهند که متن سخنان ایشان را عینا می آوریم:
« ...فلسفه، با مناجات با ادعیه با زیارات با تفسیر با آیات با روایات با عرفان هماهنگ است، بشر تشنه عرفان است؛ اگر عرفان صحیح به او ندهیم، این به دنبال فال و عرفان کاذب و اینها میافتد. بشر بالأخره یک تکیهگاه میخواهد؛ الآن هند با وجود اینکه یک کشور اتمی است، اما برای موش و گاو قداست قائلاند. آن وقت ما با داشتن این همه مقدسات و این همه ائمه نتوانیم دینمان را حفظ کنیم، آن وقت کسی بیاید آن دهنکجی را نسبت به وجود مبارک امام هادی بکند؟! این دیگر خیلی دردآور است.
همان گِله جناب ابوریحان وارد است که بارها به عرضتان رسید؛ او میگفت یونان سقراط داشت، افلاطون داشت، ارسطو داشت، این دین ابراهیمی را حفظ کردند. اگر علمای بزرگی در هند میبودند و مانند حکمای یونان تلاش و کوشش میکردند، این وضع در هند نبود. این حرف ابوریحان است در "تحقیق ما للهند". سقراطی میخواهد، شهادتی میخواهد، بعد او میتواند افلاطون و ارسطو تربیت کند.
شما میبینید برخیها میگویند در نقص ارسطو همین بس که هشام که شاگرد امام است، بر او رد نوشته. بله رد نوشته! این هست که هشام حرف ارسطو را رد کرده؛ اما این روایت نورانی را مرحوم صدوق رضوان الله علیه در همین کتاب توحید صدوق نقل کرده که حضرت درباره برخی از نظرات هشامین فرمود: "لیس القول ما قال الهشامان": مبادا حرف این هشامها (هشام بن حکم و هشام بن سالم) را گوش دهید! این هشام (بن حکم) که "گرفتار تجسیم بود"، ارسطوی موحّد را رد میکند! آن وقت شما میگویی چون شاگرد امام ارسطو را رد کرده بنابراین ارسطو مردود است؟! شاگرد امام است؛ معصوم که نیست!
اینها را مجمع باید تشخیص دهد هشام را بررسی کند؛ نقل مرحوم صدوق در توحید را درباره هشامین بررسی کند؛ آن وقت ببیند که ردّ هشام نسبت به ارسطو در کدام منطقه است.
من از تهران که میآمدم قم، رفتم خدمت مرحوم آقای شیخ محمدتقی آملی. عرض کردم که میخواهم بروم قم، اجازه میدهید چه چیزی بخوانم و امثال اینها. ایشان هم از قم تعریف کرد و هم برنامه داد؛ فرمود برنامه یک فقه، یک اصول، یک معقول؛ و فرمود قم منشأ برکت است، گذشته از اینکه خب مضجع آن کریمه اهل بیت است، علما و بزرگان در آن دفناند؛ فقها دفناند؛ حکما دفناند؛ بزرگان دفناند، و در جوار قبور بزرگان برکات فراوانی است. آن وقت این قصّه را نقل کرد؛ گفت:
شاگردان ارسطو هر وقت مشکل علمی داشتند، میرفتند کنار قبر ارسطو، آنجا مباحثه میکردند، حل میشد! این را ما از ایشان شنیدیم، خب برای ما حجّت بود. بعد که با قبسات مرحوم میرداماد آشنا شدیم، دیدیم مرحوم میرداماد در قبسات در بحث زیارت قبور بزرگان این فرمایش را نقل میکند که: شاگردان ارسطو وقتی مشکل علمی داشتند، میرفتند کنار قبر ارسطو و به برکت آن مکان، مشکل علمیشان حل میشد. جناب میرداماد این را از کجا نقل میکند؛ از "المطالب العالیه" فخر رازی. اینها موحّدان عالم بودند؛ قرنهاست که شیعه و سنّی میگویند ارسطو قبرش منشأ برکت بود... »
----------------------------------------------------------------------
(1) باب سی و چهارم در معادن و احوال جمادات و طبایع و تأثیرات آنها و انقلابات جواهر و برخی نوادر آیات قران مجید
یا حق
سلام علیکم
مطلبی آمده کردم با عنوان:
نیم نگاهی بر زندگی نامه استاد صمدی آملی حفظه الله تعالی
برای مطالعه آن به وبلاگ شجره طیبه مراجعه کنید.
http://abdesaleh.blogfa.com/
لطفا اطلاع رسانی کنید