احساس تنهایی و وحشت (عدم انس با خدا)
بسم الله الرحمن الرحیم
یا أنیس القلوب
عرب ها ضرب المثلی زیبا دارند که گوید: الاستیناس بالناس من علائم الافلاس؛ انس گرفتن با مردم، از علائم بدبختی و مفلس بودن است...
اگر انسان با خدایش مأنوس بود که دیگر احساس تنهایی و وحشت موجود نبود.
امام العارفین زین العابدین علیه السلام در کلامی گهربار و درربار (در اصول کافی) میفرماید: لو مات من بین المشرق و المغرب لما استوحشت بعد أن یکون القرآن معی؛ اگر همه اهل زمین و زمینیان بمیرند و فقط من تنهای تنها بمانم، تا وقتی که با قرآن (و متکلم آن) همراهم، احساس وحشت و تنهایی نمیکنم...
یادش بخیر آن روزگارانی که نماز جمعه آیت الله جوادی برقرار بود و ما با شور و شوق در آن شرکت میکردیم؛ یاد باد آن روزگاران یاد باد. و جملات ایشان در نماز جمعه درباره احساس تنهایی و وحشت:
«اینکه می بینید یک طلبه یا یک دانشجو، فورا خسته میشه، ازحجره میاد بیرون یا از اتاق میاد بیرون، میگه من از تنهایی خسته شدم، این بیچاره راست میگه. چون با کسی نیست. نه با افکار تابناک درونی خود میتواند سخن بگوید، چون ندارد! نه با کتابهای عمیق علمی میتواند انس بگیرد، چون نمیفهمد! این مایه وحشت اوست لذا بیرون میزند... وگرنه یک محقق، یک پژوهشگر، یک انسان عمیق اندیش که وحشت ندارد، خسته نمیشود، آن مقداری که خسته میشود خب میخوابد، آرام میگیرد...»
و این هم بیتی زیبا از علامه حسن زاده آملی:
بود مرد تمامی آنکه از تنها نشد تنها
به تنهایی بود تنها، و با تنها بود تنها
یا مونسی عند وحشتی
سلام علیکم
جملات آیت الله جوادی خیلی جذبم کرد. نور خاصی دارد.
ممنون