عارفانه

عارفانه

» ............ بسم الله الرحمن الرحیم ............ «
»................... لا اله الّا الله .................... «
» .................. لا اله الّا هو .................... «
» ................ إن الحکم الا لله .................. «
» ............. انا لله و انا الیه راجعون .............. «
» ............ ان الله هو الحق المبین ............. «
» ............. و هو معکم أینما کنتم .............. «
» ............ ما شاء الله لا قوّة الّا بالله ............ «
» ........... کل شیء هالک الّا وجهه ............ «
» ........... قل هو الله احد الله الصمد ............ «
» ........... الله نور السموات و الارض ............ «
» .......... کان الله بکلّ شیء محیطا ............. «
» ......... و ما تشاؤون إلا أَن یشاء الله ........... «
» ........ و نحن اقرب الیه من حبل الورید ......... «
» ....... و إن من شیء الا یسبّح بحمده ......... «
» ....... أنطقنا الله الذی أنطق کلّ شیء ......... «
» ...... لمن الملک الیوم لله الواحد القهار ........ «
» ..... و ما رمیت إذ رمیت و لکن الله رمی ........ «
» ..... هو الأوّل و الآخر و الظّاهر و الباطن ........ «
» .... واعلموا أنّ الله یحول بین المرء و قلبه ...... «
» ... و نحن اقرب الیه منکم و لکن لا تبصرون ..... «
» .. ما یکون من نجوی...الا هو معهم أینما کانوا .. «
» و لله المشرق والمغرب فأینما تولّوا فثم وجه الله «
»ولله یسجد من فی السماوات والارض طوعا وکرها
»کل من علیهافان ویبقی وجه ربک ذولجلال والاکرام
-:-:-:-:-:-:-:-:-
الهی؛ آهم جهنم سوز است
نوشتجاتی از رسوای غفلت: ر- ص

صبحست ساقیا قدحی پرشراب کن
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
زان پیشتر که عالم فانی شودخراب
مارا ز جام باده گلگون خراب کن

الهی به جان خراباتیان
کزین تهمت هستی‌ام وارهان

هدف از این وبلاگ، اشتیاق نفوس مستعده به حقایق عرفانی و سیر و سلوک عملی و لقاء الله می باشد.
استفاده از مطالب وبلاگ با ذکر منبع بلا مانع است.
یا حق

بایگانی
آخرین نظرات دوستان
سایتها و وبلاگهای فلسفی و عرفانی

بسم الله الرحمن الرحیم

ماجرا از این قرار است که چند ماه قبل، حجت الاسلام وکیلی در مصاحبه ای با خبرگزاری فارس، نقدی داغ بر مکتب تفکیک و جریان فعلی مخالف فلسفه و عرفان، بیان کردند که از جمله افرادی که بشدت مورد نقد استاد وکیلی قرار گرفت، آقای نصیری بود. خبرگزاری فارس این مصاحبه را در سه قسمت منتشر کرد.

بعد از این مصاحبه، آقای نصیری در مقاله ای با عنوان "توهم علامه گی" به نقد استاد وکیلی و سخنانشان پرداختند و مطالبی غیر متقن علیه فلسفه و عرفان به نگارش درآوردند.

استاد وکیلی فرصت را غنیمت شمرده و مناظره مکتوب را بهترین راه برای نشان دادن ضعف فلسفی و عرفانی آقای نصیری دانستند و درخواست کردند که بحث بجای پراکنده شدن توسط آقای نصیری، فقط بر روی مسائل مطرح در مناظره متمرکز گردد و تا وقتی که یک بحث به سرانجام نرسیده، به بحث بعدی پرداخته نشود؛ که البته درصورت جواب ندادن آقای نصیری، استاد وکیلی به ادامه جواب ها میپردازند. از آن زمان تا بحال استاد وکیلی و آقای نصیری چند مقاله را نگاشته اند که بنده به ترتیب انتشار آن مقالات در خبرگزاری فارس، لینک آنها را برای استفاده محققین و عبرت و تنبیه مخالفین قرار میدهم.

ما بخلاف روش سایت مخالفین در سانسور مقالات استاد وکیلی، از قرار دادن لینک مقالات آقای نصیری ابائی نداریم، بلکه مشتاقانه آن لینکها را قرار میدهیم، زیرا هر انسان با انصافی با مطالعه دقیق سلسله مناظرات، به قول حق پی می برد.

در ضمن هر مکاتبه جدیدی که از سوی دو طرف منتشر شود، انشاء الله لینک آن را به آخر همین مطلب اضافه خواهم نمود که با پیگیری و سرزدن دوباره به این پست وبلاگ، میتوانید مناظرات مکتوب را دنبال کنید.

نکته قابل توجه انکه آقای نصیری تا به امروز فقط دو پاسخ نوشته اند و حال انکه استاد وکیلی تا بحال نه مقاله دقیق در جواب ایشان نوشته اند که غالب آنها بی جواب مانده است. استاد رمضانی نیز در مصاحبه ای (کلیک کنید)، این مقالات استاد وکیلی را بسیار مفید معرفی کرده اند.

و الله هو الهادی.

لینک های مربوطه:

مصاحبه حجت الاسلام وکیلی پیرامون منتقدین فلسفه و عرفان – بخش اول

مصاحبه حجت الاسلام وکیلی پیرامون منتقدین فلسفه و عرفان – بخش دوم

مصاحبه حجت الاسلام وکیلی پیرامون منتقدین فلسفه و عرفان – بخش سوم

یادداشت اول آقای نصیری: وهم علامه گی و تیغ کشی به روی آزاد اندیشی

یادداشت اول استاد وکیلی: مجموعه اشتباهات تاریخی و علمی منتقد فلسفه و عرفان

یادداشت دوم استاد وکیلی: جایگاه خداوند درعالم/علامه طهرانی،سیدهاشم حداد و فتوحات

یادداشت دوم آقای نصیری: مدافعان فلسفه بدون تامل سخنان فیلسوفان را می پذیرند 

یادداشت سوم استاد وکیلی: فقدان روش تحقیق، عامل اصلی مخالفت با معارف الهی است

یادداشت چهارم استاد وکیلی: نسبت های نادرست آقای نصیری به علامه حسن زاده و ملاصدرا

یادداشت پنجم استاد وکیلی: عالمان شیعه و تصوف حق و باطل/ استخدام عرفان بجای تصوف

یادداشت ششم استاد وکیلی: ضرورت تخصص در فلسفه/ هشدار درباره "تکفیریان تفکیکی"

یادداشت هفتم استاد وکیلی: تنزیه و تشبیه خداوند/ تفاوت تشبیه کلامی و عرفانی

یادداشت هشتم استاد وکیلی: معنای سنخیت در فلسفه/ حکایت شیرینی از علامه طباطبایی

یادداشت نهم استاد وکیلی: توحید افعالی و مسأله جبر و تفویض/ آیا عرفا قائل به جبر شده‌اند؟

یا حق

 

 

نظرات  (۱۲)

توهم علامه زدگی هم به شما سرایت کرده
به وبلاگ حقیر هم تشریف بیاورید
مقاله چهارم هم منتشر شد




سلام علیکم
ممنون از اطلاع رسانی
یا حق
توجه داشته باشید که مقاله ها در اصل از خبرگزاری فارس منتشر می شود و سپس سایتهای دیگر مثل مشرق می زنند.
مقاله چهارم را مشرق نزده ......
سلام
جالب و مفید بود
حتما این کار رو پیگیری کنید
موفق باشید
یا حق



سلام خانم
ممنون از لطفتون
سلامت باشید
یا حق
  • آسمان سرخ سیما
  • سلام

    یلداتان مبارک ********** عمرتان یلدایی باد

    شما در شهر خود , در شب یلدا چه رسمی دارید؟؟اهل کجایید؟
    سلام بزرگوار

    خیلی پست مفید و موثری بود

    از اطلاع رسانیتون هم ممنون / التماس دعا
  • بنده خدا
  • سلام خدمت شما؛ از تلاش و همت شما بخاطر وبلاگتان قدردانی می کنیم و خسته نباشید ؛ شما می توانید اطلاعات مذهبی خود را از وبلاگ ادیان و زندگی نامه علما که از مباحث فرق تا زندگی علما نامدار شیعه و گنجینه های عکس و اخبار و ...کثیر دیگری بدون مطالب تکراری و داستان های جالب می باشد استفاده کنید با تمابل ارتباط لینک با سایت های مذهبی با تشکر
  • مهــــــــــــدی
  • سلامــــ
    موفق باشید
    خــــــــــــــــــــــــــدا قوت

    "تا حالا چقد از سهمیه ت استفاده کردی؟"

    نقدی چند بر مطالب آقای وکیلی

    1-هدف دفاع از کتاب و سنت است یا کتاب و سنت را به دفاع از فلسفه و عرفان بر می انگیزید.؟

    2-کتاب و سنت چیزی را کم دارند که از فلسفه و عرفان کمک می گیرید.؟

    3-بحث از کدام دسته مسایل در حوزه ها کمرنگ شده و می شود؟.بله درست است هرچقدر فلسفه و عرفان پیشرفت کرده آموزه های اهل بیت کاهش یافته است.

    4-کدام بزرگ معارف اهل بیت نتوانسته بدون بهره وری عمیق از مکاشفات عرفا،گره های کور معارف قرآنی را بازکند؟ به کدام حجت عقلی یا نقلی؟

    5-این که فرموده اید :" امروزه هم می‌بینیم که بزرگترین مفسّران قرآن و شارحان روایات اعتقادی همه از متخصّصین حکمت متعالیه و عرفان هستند" ادعای شماست بدون هیچ دلیل عقلی و نقلی.

    6-این که گفته اید: "علاوه بر اینکه اصل اثبات دین و پاسخ به شبهات که از ضروریات دوره ماست محتاج تخصّص در علوم عقلی است و بدون آن نمی‌شود از دین دفاع کرد" به این معناست که حتی اهل بیت علیهم السلام نیز در آموزه هایشان متخصص در فلسفه و عرفان بوده اند و به شاگردان خود این گونه آموخته اند!!!.آیا با توجه به این که در هیچ روایتی(کلامی یا غیر کلامی) از راویان شیعه و حتی بسیاری از اهل سنت اصطلاحات و الفاظ مشهور عرفان و فلسفه دیده نمی شود،نشان دهنده این نیست که دین و معارف دینی زبان و اصطلاحات و آموزه های مستقل خود را بدون کوچکترین امتزاج با علوم بشری دارند؟.اگر جز این باشد پس علوم اهل بیت علیهم السلام از وحی خداوندی گرفته نشده است و در سطح علوم عقلی بشری قرار می گیرد و این تناقضی مشخص با نص قرآن و روایات دارد.

    7-این که فرموده اید : "لاش شد اثبات شود مطالب مرحوم صدرالمتألّهین رضوان الله علیه، شرح روایات اهل بیت علیهم‌السلام است و بدون استفاده از فعالیت‌های ایشان اصلاً روایات قابل فهم نیست." مطلبی خلاف سیره نقلی و عقلی است.آیا قبل از صدرالمتألهین هیچ عالم شیعی نتوانسته در مباحث توحیدی و اصول دین روایات را بفهمد؟!!!.بزرگانی چون :"شیخ صدوق،علامه حلی،شیخ طوسی و ...." که قبل از ملاصدرا میزیسته اند هیچکدام نفهمیده اند؟!!!!

    8-این که گفته اید : "تفکیکیان چون با علوم عقلی بیگانه‌‌اند" نشان از این دارد که شما با تاریخ و شرح حال بزرگان این مکتب آشنا نیستید!!!!.آیا بنیانگزارانی مانند مرحوم"میرزا مهدی اصفهانی(ره)"،"شیخ مجتبی قزوینی"  با علوم عقلی بیگانه بوده اند؟!!!.به اعتراف بزرگترین فیلسوف قرن معاصر یعنی مرحوم"آقابزرگ شهیدی" حوزه فلسفه ایران که مهد آن در آن زمان مشهد بوده و اصلا حوزه قم به گرد پای آن نمی رسیده،چیزی برای آموزاندن به مرحوم "میرزای اصفهانی" نداشته و لذا ایشان راهی حوزه نجف می شود.آیا می توانید بگویید مرحوم میرزا در حد بدایه و نهایه فلسفه میدانسته؟!!!یک بار دیگر تاریخ این بزرگان را به دقت و با کمک یک تاریخ شناس بخوانید.

    9-این که فرموده اید: "تخصّص در فلسفه 15 تا 25 سال تحصیل نزد استاد فنّ می‌خواهد. ولی تفکیکیان با دو سه سال ورق زدن کتب فلسفی فوراً در فلسفه مجتهد می‌شوند" نظر بی پایه و اساسی است.در هر رشته و تخصصی شاگردان از نظر دریافت و استنباط مطلب مختلف هستند اما با توجه به این که زمان تعیین شده 15 الی 20 سال برای متخصص شدن در فلسفه نظر شخصی شماست و هیچ اهل فنی چنین زمانی را مطرح نکرده است،باید بدانید که با توجه به وجود استعدادهای مختلف،زمان فراگیری مطالب نیز مختلف است.این گونه نیست که مرحوم میرزای اصفهانی باید مطابق نظر شما 15 الی 25 سال درس بخواند تا صاحب نظر شود.لازم می دانم یک بار دیگر تأکید کنم حتما و حتما تاریخ این بزرگان را بخوانید.حتی تاریخ استاد"جعفر سیدان" را که نزدیک به 50 سال در حوزه مشهد تدریس و تحصیل کرده اند و از مورد نظر شما به مدت 2 الی 3 برابر نیز گذشته اند!!!

    10-این که گفته اید : "آن هم محصول بزرگواری حضرت آیت‌الله جوادی است. استاد ما آیت‌الله رضائی نقل می‌کردند که خدمت آیت‌الله جوادی عرض کردم چرا بحث کردید؟ سطح مطالبی که ایشان گفته‌اند خیلی پائین است. باید شاگردان شاگردان شما می‌رفتند بحث می‌کردند. فرمودند: سیّد بودند، چند بار گفته بودند. رعایت ادب اقتضا می‌کرد قبول کنم. همان جلسه اول معلوم شد مبانی دستشان نیست. ولی تا 8 جلسه صبر کردم دیدم فایده‌ای ندارد و لذا ادامه ندادم." یک کذب محض است.جناب جوادی آملی کم لطفی نموده و اشتباه به عرض شما رسانده اند.ایشان"17،هفده" جلسه بحث معاد ملاصدرا را با استاد "جعفر سیدان" داشته اند و عین این جلسات مکتوب شده و قابل دسترسی و قرائت است.ظاهرا حافظه جناب آملی آنقدر ضعیف شده که از یادبرده اند در مباحث این 17 جلسه،اگر مبنای علمی را جناب سیدان نداشتند همان جلسه دوم می توانست بحث تعطیل شود و کار تا جلسه 8 یا 17 در واقع همان  ادامه پیدا نمی کرد و ختم می شد.چرا که بحث با "جاهل" از خود "جهل" بدتر است.قضاوت با خوانندگان است نه شما که مطالب آن جلسات را حتی نخوانده اید.!!!!

    11-این که گفته اید :" یکی همین مسئله اظهار نظرهای غیر تخصّصی بود و دیگری اهانت‌های آنان به بزرگان. فرض کنیم کسی توفیق درس گرفتن صحیح فلسفه را نداشت و همه چیز را جابه‌جا فهمید. ولی آیا حق دارد که به کسانی که اعتقادات دیگری دارند دائماً زخم زبان بزند. تکفیر کند، ناسزا بگوید، لعن کند، در رحلتش شیرینی پخش کند؟ اینها متاسفانه اتفاقاتی است که افتاده است." چه ارتباطی به اساتید مکتب دارد؟!!.کدام استاد تفکیکی حکم به چنین کاری داده است.مگر همین تندرویان کنونی نبودند که در زمان ابتدای پیروزی انقلاب به دل امام امت خون کردند و آبروی ایشان را حتی در کشور های دنیا زیر سؤال بردند!!!

    کدام استاد تکفیری در نقد "فلسفه و عرفان" به اساتید فلسفه و عرفان توهین و یا تهمت زده است؟؟!! مرحوم "میرزای اصفهانی" یا "شیخ مجتبی قزوینی" و....ظاهرا امر بر عکس است!!!! مگر نه این است که بزرگ شما "محی الدین" در چند قسمت مختلف از کتاب مکاشفات  شیطانی و توهمی خود یعنی "فتوحات" به طور رسمی به "امیرالمؤمنین" و "شیعیان علی علیه السلام" اهانت های فراوان کرده است؟؟!!! تعصب  و مغالطه تا کجا؟؟؟!!!!

    پاسخ:
    سلام علیکم
    بدلیل فرصت نداشتن، چند نکته را به عنوان خلاصه بیان میکنم:
    1- همانظور که فهم آیات و رروایات فقهی، نیاز به علم فقه و اصول دارد فهم روایات اعتقادی و معارفی نیاز به فلسفه و عرفان دارد؟ چرا فرق میگذارید؟ آیا کتاب و سنت چیزی کم دارند که علما از علم اصول و فقه کمک می گیرند؟
    2- با مراجعه به تفاسیر قآنی و روایی که مولف آن فیلسوف یا عارف نبوده می بینیم معمولا در حل مشکلات روایات و آیات، توضیحات دلنشین و قانع کننده ای ارائه نمی دهند؛ ان شئت فراجع.
    3- اهل بیت بالاترین تخصص و علم در فلسفه و عرفان داشته اند و کلامشان از استدلالات عقلی پر است.
    4- نبود اصطلاحات فلسفی و عرفانی دلیل بر بطلان ایندو علم نیست کما اینکه نبود اصطلاحات اصولی و فقهی در روایات دلیلی بر بطلان آندو نیست. علاوه بر اینکه علمی که از همه بیشتر در اصطلاحات شبیه به آیات و روایات است، عرفان است.
    5- بحث در نفهمیدن روایات توسط شیخ طوسی و مفید و... نیست بلکه اولا بحث در روایات عمیق و سنگین است و ثانیا خود آیات و رروایات بطون و مراتب مختلفی دارد که هر کس به اندازه استعدادش از آن برداشت میکند.
    6- در بحث تاریخ تفکیکیان و مخالفت آنها با عقل، آقای وکیلی تحقیقات بسیار گسترده ای دارند
    7- آیا درباره تخصص در فقه و اصول و اجتهاد نیز همین حرف را میزنید که دو سه سال کافی است؟
    8- جلسات مناظره آقای جوادی با آقای سیدان، حتی به تصریح خود آقای مروارید "عینا" مکتوب نشده بلکه از حافظه خودشان یادداشت کرده اند و خود آقای جوادی فرموده بودند که مطالب ناقص انتقال داده شده است. درضمن شما ادعای نفهمیدن حرفهای آقای سیدان ررا باید مطرح کنید یا ما باید ادعای نفهمیدن مبانی فلسفی توسط شما را  مطرح کنیم که هر از چند گاهی حرفهای آبکی را از این ور و آن ور میشنوی و عرض خود می برید و زحمت ما می دارید.
    9- اینکه چه کسی شیرینی پخش کرده را دنبال کنید تا بفهمید
    10- کمتر کسی است که اهانت و تکفیر اساتید تفکیکی را نشنیده باشد. خود بنده به شخصه بارها شنیده ام.
    یا حق
    با سلام.ظاهرا شما در توجیه و تأویل مطالب ید طولایی دارید!!!.اما مطمئن باشید خوانندگان این متون آنقدر باهوش هستند که فرق بین "دوغ" و "دوشاب" را بفهمند.اما پاسخ به موارد مطروحه ای که شما به خیال صدرایی خود جواب داده اید:
    1-بنده و هر شخص عاقلی که در این زمینه مطالعاتی داشته باشد،می داند که برای فهم آیات فقهی(نه روایات فقهی فیلسوف محترم!!!. چرا که روایات برای فهم آیات از زبان معصوم یا معصومین علیه و علیهم السلام بیان می شود.)باید به روایات فقهی مراجعه کرد.بنده اصلا ادعا نکرده ام که برای فهم فقه باید به غیر فقه مراجعه کرد نوصدرایی محترم!!!.
    به کدام دلیل عقلی یا نقلی باید برای فهم آیات به "فلسفه و عرفان" مراجعه کرد.شما که حوزوی هستید و در حوزه استدلال با "علم منطق" آشنایی دارید،می دانید که برای کشف مجهول باید از معلوم آغاز کرد.مگر نمی دانید که دو علم "ریاضی و منطق" در تعاریف اصطلاحات و گزاره های علمی،اشتراکات فراوان دارند.(البته اگر با "ریاضیات"همانند"منطق" آشنا باشید.)یکی از مهمترین قسمت های اشتراکی این دو علم"اصول متعارف" یا "اصول بدیهی" است.بر این اساس "گزاره یا گزاره های معلوم" مقدمه برای فهم "گزاره یا گزاره های مجهول" می شود.حال با توجه به این اصل بدیهی آیات قرآن در باب های 5 گانه اصول دین چگونه با اصطلاحات پیچیده فلسفی(که حتی ابن سینا در "اشارات" اعتراف دارد که ما،چون "حقیقت اشیاء" را نمی فهمیم با هم سر جنگ و اختلاف داریم) قابل شرح و توضیح است؟!!!.
    آیا جناب ملاصدرا که در نوشته های خود به حریم فروع دین نیز وارد شده و بی خردانه با بکار بردن اصطلاحات فلسفی به توجیه احکام فروع دین که به قول شما باید با اصطلاحات و زبان فقهی توضیح و شرح داده شود،پرداخته و خرابکاری های زیادی را مرتکب شده است.برای نمونه او "سگ" را که به فتوای تمام مراجع شیعه امامیه از "نجاسات" است را از نظر "ماهیت" نجس ولی از نظر "وجود" پاک و طاهر می داند.چزی که به حکم و نص روایات"نجس العین" بوده است را ایشان پاک می داند.می دانید چرا؟ چون سخت درگیر یکی از موهومات اصلی فلسفه یعنی"وجود و ماهیت" بوده و تا پایان عمر اسیر این دو مقوله مانده است.بهتر است به جناب ملاصدرا بفرمایید احکام فقهی را با زبان و اصطلاحات فقهی توضیح می دهند!!!
    از گفتار شما پیداست که با روایات و آیات معارفی در حد اکابر آشنایی دارید.ایکاش همانند آیات و روایات فقهی و به همان اندازه با آیات و روایات اعتقادی نیز آشنایی داشتید.
    پاسخ:
    سلام علیکم
    **بنده چیزی را تاویل یا توجیه نکردم
    **بله خوانندگان فرق آب را از سراب تشخیص می دهند
    **همه روایات فقهی اینچنین نیست که توضیح آیات فقهی باشد(چون در قرآن فقط 500 آیه فقهی داریم)، بلکه بسیاری از روایات فقهی خودش برأسه حکمی را بیان میکند.
    سلمنا، حرف شما چه ربطی به حرف من داشت؟ من میگویم برای فهم آیات فقهی و نیز روایات فقهی، اینهمه کتاب در زمینه علم فقه و علم اصول نوشته شده که حجم هیچ  علم حوزوی به این اندازه نمی رسد. حال شما چرا مستقیما سراغ خود آیات و روایات فقهی نمی روید و حد اقل پانزده سال (طبق  نظام حوزه) مجبورید عمرتان را در لمعه و رسایل و مکاسب و کفایه و درس خارج ها صرف کنید؟ اگر مثل خود شما بخواهم استدلال کنم باید بگویم آیا کتاب و سنت چیزی کم دارند که شما از علم اصول و فقه کمک می گیرند؟
    سلمنا که علم فقه، فقط همان بررسی آیات و روایات است و مطالب اضافی ندارد (که هذا مما یضحک به الثکلی) ولی علم اصول را دیگر چه میگوید؟ برای فهم یک روایت "لا تنقض الیقین بالشک" به فرموده بعضی مراجع، پنجاه کتاب علمی با حذف مکررات نوشته شده است. آیا کتاب و سنت چیزی کم دارند که شما از علم اصول کمک می گیرید؟
    خلاصه: هر جوابی که در مورد نیاز به علم اصول میدهید، ما هم درمورد نیاز به فلسفه و عرفان میدهیم. اگر علم اصول فقه، قواعد فهم آیات و روایات فقهی را میدهد، علم فلسفه و عرفان هم عند اهله، قواعد فهم آیات و روایات اعتقادی را میدهد.
    **بحثی نیست که علم، گذر از معلومات به مجهولات است ولی تمام کلام در این است که روش گذر از معلومات به مجهولات را ما در روایات سنگین اعتقادی چگونه باید طی کنیم؟! همانگونه که علم اصول و فقه، روش استنباط از روایات فقهی را به ما یاد میدهد، علم فلسفه و عرفان نیز روش استنباط از روایات معارفی و اعتقادی را یاد میدهد.
    **عبارت ابن سینا که نقل کردید هیچ ربطی به مطلبی که گفتید نداشت و این خود نشان میدهد که شما در فهم کتب فلسفی و عرفانی ناتوانید(کما هو الغالب فی مخالفینا) یا اگر توانا هستید کم حوصه اید (علی الاستثناء)
    **نمونه ای از اصطلاحات اصول: اخذ قید مندوحه - تعلق حکم به طبائع یا افراد - تعدد عنوان و معنون - تداخل مسببات و عدمه - اختصاص نزاع به وصف الاخص من موصوفه - حجیة العام المخصص فی الباقی - استیعاب العدم الازلی - دوران بین نسخ و تخصیص و .... هزاران اصلاح دیگر در علم اصول.
    **اصطلاحات فلسفه برای ناآشنایان به فلسفه پیچیده است کما اینکه اصطلاحات اصول و فقه برای ناآشنایان به آن پیچیده است. لذا ناآشنای به علم اصول و فقه هم باید بتواند مثل شما بگوید که چرا برای فهم آیات و روایات فقهی باید به این اصطلاحات پیچیده علم اصولی روی بیاوریم؟
     **حرف ملاصدرا را فرصت نکردم ببینم ولی اگر ببینم تقریبا مطمئنم شما مانند همفکرانتان باز هم آن را اشتباه فهمیده اید.

    سخن پایانی: بنده فرصت زیادی برای پاسخ به حرفهای ناوارد شما ندارم و این اندازه هم که پاسخ دادم بدلیل این بود که گفتم اگر پاسخ ندهم، شاید کسی مثل خود شما این نظرات را بخواند و فکر کند در اشکال گیری سنگ تمام گذاشته اید و ما وامانده ایم و برای بعضی هم ایجاد شبهه شود که این حرفهای شما پاسخ ندارد.
    خلاصه بنده دیگر به نظرات شما فرصت پاسخ دادن ندارم.
    و السلام علی من اتبع الهدی.
    یا حق
  • مجید دهقان
  • با سلام مجدد.
    از خصلت ها و ویژگی مدافعان فلسفه و عرفان این است که هنگام نداشتن پاسخ منطقی دست به توجیهات متعدد بزنند و از زیر بار فرار کنند اما باید بدانند که حق پوشیده نمی ماند و وجدان های آگاه همیشه در کمینند.شما نیز از دایره این سخن بیرون نیستید.بر بنده واجب است به یاوه گویی های شما و امثال شما پاسخ های محکم و مستدل بدهم اگر چه شما آن را منتشر نکنید.مطمئن باشید شما سایت های دیگر را دراختیار ندارید و من درآنجا با استناد و ارجاع به سایت شما روشنگری هایم را ادامه خواهم داد.امید آن که به زودی زود خداوند شر فلسفه و عرفان را به همراه مدافعین لجوج و سر سختی مانند شما با ظهور ولیش حضرت مهدی علیه السلام از سر ما و دیگر محبان اهل بیت کم کند.آمین
    پاسخ:
    بسم الله الرحمن الرحیم
    همین ادب شما در برخورد با شیعیان دیگر، برای نشان دادن میزان محبتتان به اهل بیت علیهم السلام کافی است؛ و مشکل بزرگ ما با امثال شما همیشه همین بوده است که تشیع و محبت به اهل بیت و فهم معارف آنها را شش دانگ و منحصرا به نام خود کرده و بجای خداوند عزوجل، درباره خیر و شر بودن دیگران تصمیم گرفته و قضاوت میکنید. فأین تذهبون...؟!!
    بنده تا الآن فرصت نکرده بودم که مطلب شما در نظر قبلی تان را پاسخ بدهم و حتی فرصت خواندن دقیقش هم پیدا نکرده بودم،  ولی الان که این ادب شما را دیدم نه وقتم را در جواب دادن به آن تلف میکنم و نه ارزشی برای تایید نظر شما قائل میشوم چرا که شاید اذهان بعضی ناآشنایان دچار شبهه شود.
    اما اینکه خواسته اید شر ماهای لجوج! با ظهور حضرت! رفع شود لازم است عرض کنم: و لا یحیق المکر السیّء الا بأهله...
    و الحمد لله رب العالمین
    یا حق

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">